من قدیمی بودم پلی با سی و سه چشمِ گریان وقتی از من میگذشتی قصری آتش گرفته که ویرانیاش را تماشا کردی و رفتی مقبرهی پادشاهان که هُرم سینهی بردهها هنوز درونش زبانه میکشد دیواری چینخورده دور خودم کناره جادهی مفروش پروانههای مرده افسوس حتی نسیم بال پروانهای میتوانست به حالم بیاورد من قدیمی بودم تو فردا از من که میگذری از حالم چه میدانی ؟ , ...ادامه مطلب
رفتنت حفره ای در من ایجاد خواهد کرد که تابستان و زمستان از آن سوز میآید؛ با اینهمه آغوشت را بردار و برو هرجای دنیا را که خواستی گرم کن! پرندگانی هستند که ترجیح می دهند پای عشقی که ریشه دارد از سرما یخ بزنند..... پ ن : تنها گناه تو به دام انداختن كبوتر نبود، تو دانه را بي اعتبار كردي.... ,رفتنت آغاز ویرانیست حرفش,رفتنت را باور ندارم,رفتنت مثل یه حادثه,رفتنت همیشگی بود,رفتنت را,رفتنت ماندنی می شود,رفتنت گناه عشقه,رفتنت رفتن جان است,رفتنت مردانه نبود,رفتنت آغاز ويرانيست ...ادامه مطلب